خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
نخواست او به منِ خسته ـ بیگمان ـ برسد
شکنجه بیشتر از این؟ که پیش چشمِ خودت
کسی که سهم تو باشد به دیگران برسد
چه میکنی؟ اگر او را که خواستی یک عمر
بهراحتی کسی از راه ناگهان برسد،...
رها کنی برود از دلت جدا باشد
به آنکه دوستتَرَش داشته به آن برسد
رها کنی بروند و دو تا پرنده شوند
خبر به دورترین نقطهی جهان برسد
گلایهای نکنی بغض خویش را بخوری
که هق! هق!... تو مبادا به گوششان برسد
خدا کند که... نه! نفرین نمیکنم... نکند
به او ـ که عاشق او بودهام ـ زیان برسد
خدا کند فقط این عشق از سرم برود
خداکند که فقط زود آن زمان برسد
سلام پیش منم بیا